سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دعا امام در صبح عاشورا

ارسال  شده توسط  رضا شکوهی در 90/9/26 9:35 صبح

 

در صبح روز عاشورا در کربلا حضرت امام حسین (ع) دست به دعا برداشت و گفت:

«اَللّهُمَّ اَنْتَ ثِقَتى فى کُلِّ کُرْبَةٍ وَ اَنْتَ رَجآئى فى کُلِّ شِدَّةٍ وَ اَنْتَ لى فى کُلِّ اَمْرٍ نَزَلَ بى ثِقَةٌ وَعُدَّةٌ کَمْ مِنْ کَرْبٍ یَضْعُفُ عَنْهُ الْفُؤ ادُ وَ تَقِلُّ فیهِ الْحیلَةُ وَ یَخْذُلُ عَنْهُ الْقَریبُ وَ الْبَعیدُ وَ یَشْمَتُ بِهِ الْعَدُوُّ وَ تُعْیینى فیهِ الاُْمُورُ اَنْزَلْتُهُ بِکَ وَ شَکَوْتُهُ اِلَیْکَ راغِباً فیهِ عَمَّنْ سِواکَ فَفَرَّجْتَهُ وَ کَشَفْتَهُ وَ کَفَیْتَنیهِ فَاانْتَ وَلِىُّ کُلِّ نِعْمَةٍ وَ صاحِبُ کُلِّ حاجَةٍ وَ مُنْتَهى کُلِّ رَغْبَةٍ فَلَکَ الْحَمْدُ کَثیراً وَ لَکَ الْمَنُّ فاضِلاً»

 

خدایا تویى مورد اطمینان من در هر اندوه شدید و تویى امید من در هر سختى و تویى مورد اطمینان و ذخیره‏ام در هر امرى که بر من فرود آمد، چه بسیار اندوه شدیدى که دل از آن ناتوان مى‏شود و چاره در آن کم مى‏گردد و خویش و بیگانه به آن کمک نمى‏دهد و دشمن به خاطر آن زخم‏زبان مى‏زند و کارها در آن خسته‏ام مى‏کند، آن را به درگاه تو آوردم و از آن به تو شکایت نمودم، از غیر تو در آن رو گردانم‏ پس آن را گشودى و برطرف کردى و مرا از آن کفایت نمودى، پس تویى سرپرست هر نعمت و صاحب هر جاجت و نهایت هر رغبت، ستایش بسیار توراست و احسان بسیار توراست".


فرهنگ سازمانی

ارسال  شده توسط  رضا شکوهی در 89/12/16 8:41 صبح

ویژگیهای دهگانه ای وجود دارند که وقتی با هم ترکیب و تلفیق شوند، فلسفه وجودی فرهنگ یک سازمان را شکل میدهند اگر چه فرهنگ سازمانی ممکن است تا اندازه ای از جمع اجزاء ان متفاوت باشد،ولی این موضوعات ده گانه ، ویژگیهای کلیدی که فرهنگها را از هم متمایز می سازد ،نشان میدهد.

* نوآوری فردی: میزان مسئولیت، آزادی و استقلالی که افراد درون یک فرهنگ دارا هستند.

* تحمل مخاطره: حد و حدودی که کارکنان پیشرفت و نوآوری را دوست داشته و مخاطره می­پذیرند.

* جهت­دهی: میزانی که سازمان اهداف و انتظارات عملکرد را به صورت واضح و روشن بیان می­دارد.

* یکپارچگی و وحدت: واحدهای درونی سازمان چقدر تمایل دارند به شیوه یکسان و هماهنگ عمل کنند.

* روابط مدیریت: مدیران تا چه حدی با زیر دستان ارتباط برقرار کرده و از آنها حمایت می­کنند.

* کنترل: سازمان تا چه حدی برای سرپرستی و کنترل رفتار کارکنان، به قوانین و مقررات و سرپرستی مستقیم متوسل می­شود.

* هویت: تا چه حدی اعضاء سازمان خود را با کل سازمان یکی دانسته و از آن کسب هویت می­کنند.

* سیستم پاداش: تا چه حدی، پرداخت ( نظیر حقوق، ارتقاء) بر اساس معیار عملکرد کارکنان صورت می­گیرد.

* تحمل تعارض: میزانی که کارکنان تشویق می­شوند که عیناً تعارضات و انتقادات را بپذیرند.

* الگوهای ارتباطات: تا چه حدی ارتباطات سازمانی به سلسله مراتب رسمی فرماندهی سطح بالای سازمان، مرتبط می­شود


امام خمینی (ره)، هنر و فرهنگ

ارسال  شده توسط  رضا شکوهی در 89/8/17 9:27 صبح

امام  خمینی ره فرهنگ را اساس هویت و موجودیت جامعه می دانست که وابستگی در آن  باعث وابستگی فکری شده که بالاترین وابستگی است.  ایشان می فرماید:

بی شک بالاترین و والاترین عنصری که در موجودیت هر جامعه دخالت اساسی دارد فرهنگ آن جامعه است. اساسا فرهنگ هر جامعه هویت و موجودیت آن جامعه راتشکیل می دهد و با انحراف فرهنگ، هر چند جامعه در بعدهای اقتصادی، سیاسی، صنعتی، و نظامی قدرتمند و قوی باشد ولی پوچ و پوک و میان تهی است. اگر فرهنگ جامعه ای وابسته و مرتزق از فرهنگ مخالف باشد، ناچار دیگر ابعاد آن جامعه به جانب مخالف گرایش پیدا می کند و بالاخره در آن مستهلک می شود و موجودیت خود را در تمام ابعاد از دست می دهد. استقلال و موجودیت هر جامعه از استقلال فرهنگ آن نشأت می گیرد و ساده اندیشی است که گمان شود با وابستگی فرهنگی، استقلال در ابعاد دیگر یا یکی از آنها امکان پذیر است. بی جهت و من باب اتفاق نیست که هدف اصلی استعمارگران که در رأس تمام اهداف آنان است. هجوم به فرهنگ جوامع زیر سلطه است. اتفاقی نیست که مراکز تربیت و تعلیم کشورها و از آن جمله کشور ایران از دبستان تا دانشگاه مورد تاخت و تاز استعمارگران خصوصا غربی ها و اخیرا آمریکا و شوروی قرار گرفت و زبان ها و قلم های غرب زدگان و شرق زدگان آگاهانه یا نا آگاهانه و اساتید غرب زده و شرق زده دانشگاه ها در طول مدت تأسیس دانشگاه ها و خصوصا دهه های اخیر این خدمت بزرگ را برای غرب و شرق انجام دادند، هر چند در بین ارباب قلم و زبان و اساتید، اشخاص متعهد و موجهی بودند و هستند که برخلاف آن مسیر بودند و می باشند؛ لکن مع الأسف در اقلیت چشمگیر بودند.

هنر نیز که یکی از اجزاء فرهنگ هر ملتی است از دیدگاه امام خمینی ره «در جایگاه واقعی خود تصویر زالو صفتانی است که از مکیدن خون فرهنگ اصیل اسلامی، فرهنگ عدالت و صفا، لذت می برند » و «تنها هنری مورد قبول قرآن است که صیقل دهنده اسلام ناب محمدی (صلی الله علیه و سلم) ، اسلام ائمه هدی (علیهم السلام) ، اسلام تازیانه خوردگان تاریخ و یادآور محرومیت ها باشد...هنری زیبا و پاک است که کوبنده سرمایه داران مدرن و کمونیسم خون آشام و نابود کننده اسلام رفاه و تجمل، اسلام التقاط، اسلام سازش و فرومایگی، اسلام مرفهین بی درد و در یک کلمه، اسلام آمریکایی باشد...»ایشان به هنر جهت دار و همراه با تعهد معتقد بودند که انسان را به سوی کمال جویی و تعهد گرایی سوق دهد. ایشان جایگاه هنر و وظیفه هنرمند را در مسائل سیاسی و اجتماعی تبیین کرده و در ضمن پیام تجلیل از هنر و هنرمندان می فرماید:

... هنرمندان ما تنها زمانی می توانند بی دغدغه کوله بار مسئولیت و امانتشان را زمین بگذارند که مطمئن باشند مردمشان بدون اتکا به غیر، تنها و تنها در چارچوب مکتبشان به حیات جاویدان رسیده اند و هنرمندان ما در جبهه های دفاع مقدسمان این گونه بودند تا به ملأ اعلا شتافتند و برای خدا و عزت و سعادت مردمشان جنگیدند و در راه پیروزی اسلام عزیز تمام مدعیان هنر بی درد را رسوا نمودند. خدایشان در جوار رحمت خویش محشورشان گرداند.



کار فرهنگی

ارسال  شده توسط  رضا شکوهی در 89/5/28 6:39 عصر

«مقام معظم رهبری تعبیری درباره کار فرهنگی دارند با این مضمون که صرفه اقتصادی نمی‌تواند ملاک کار فرهنگی باشد ما کار فرهنگی بدون هزینه کردن و بدون بودجه دادن و بدون حمایت نمی‌توانیم داشته باشیم. یکی از مشکلات ما این افراط و تفریط هاست، گاهی همه چیز را دولتی می‌بینیم و حمایت می‌کنیم و گاهی به حوزه‌هایی اصلا توجه نمی‌کنیم.»


مشاور

ارسال  شده توسط  رضا شکوهی در 89/5/28 6:38 عصر

حضرت علی (ع) در زمان حاکمیت مالک اشتر بر مصر صراحتا به مالک می‌گفتند که از دو مشاور بپرهیز و بترس؛ یکی مشاور ترسو که باعث می‌شود تو دست به اقدامی نزنی چون هر کاری که می‌خواهی انجام بدهی نگرانت می‌کند و دیگری مشاور بخیل که نمی‌گذارد تو پول خرج کنی.»


مدیریت فرهنگی کشور و ویژگیهای آن

ارسال  شده توسط  رضا شکوهی در 89/3/4 9:10 عصر

فرازهایی از بیانات مقام معظم رهبری در جمع اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی (1381-1384 )


ویژگی مدیریت فرهنگی

یکی از مهمترین تکالیف ما در درجه اول مهندسی فرهنگ کشور است؛ یعنی مشخص کنیم که فرهنگ ملی، فرهنگ عمومی و حرکت عظیم درون‌زا و صیرورت بخش و کیفیت بخشی که اسمش فرهنگ است و در درون انسان‌ها و جامعه بوجود می‌آید، چگونه باید باشد؛ اشکالات و نواقص‌اش چیست و چگونه باید رفع شود؛ کندی‌ها و معارضاتش کجاست؟ مجموعه‌ای لازم است که اینها را تصویر کند و بعد مثل دست محافظی هوای این فرهنگ را داشته باشد. نمی‌گویم به طور کامل کنترل کند؛ چون کنترل فرهنگ به صورت کامل نه ممکن است، نه جایز؛ اصلاً رشد فرهنگی با ابتکار و آزادگی و آزادی و مبدان دادن به اراده‌هاست؛ در این تردیدی نیست؛ منتها هوای کار را باید داشت.1383/10/8

ویژگی مدیریت فرهنگی

آنچه که در مقوله‏ى فرهنگ بر عهده‏ى حکومت است، عبارت است از نظارت هوشمندانه، متفکرانه، آگاهانه، مراقبت از هرز روىِ نیروها و هرزه‏رویىِ علف هرزه‏ها، هدایت جامعه به سمت درست، کمک به رشد و ترقى فرهنگى افراد جامعه؛ باید به این همه مجموعه‏ى انسان و بخصوص جوان که در جامعه هستند، کمک کرد تا بتوانند راه صحیح و رشد خود را پیش ببرند. ما نه معتقد به ولنگارى و رها سازى هستیم، که به هرج و مرج خواهد انجامید، نه معتقد به سختگیرى شدید؛ اما معتقد به نظارت، مدیریت، دقت در برنامه‏ریزى و شناخت درست از واقعیات هستیم.
نمى‏شود ما میدان را رها کنیم تا دیگران هر کارى که مى‏خواهند، بکنند. امروز همان کسانى که ادعاى آزادى مى‏کنند و دم از لیبرال بودن مى‏زنند، پیچیده‏ترین و دقیق‏ترین و ظریفترین شیوه‏ى کنترل را بر روى فرهنگ کشورهاى خودشان، بلکه سراسر دنیا، اعمال مى‏کنند و سعى دارند که فرهنگ خود را به کشورهاى دیگر منتقل و تزریق کنند.1382/10/23


نگاه معقول اسلامی در مدیریت فرهنگ

ما نمى‏خواهیم با نگاه افراطى به مقوله‏ى فرهنگ نگاه کنیم؛ بایستى نگاه معقول اسلامى را ملاک قرار داد و نوع برخورد با آن را بر طبق ضوابطى که معارف و الگوهاى اسلامى به ما نشان مى‏دهد، تنظیم کرد. برخورد افراطى، از دو سو امکان‏پذیر است و تصور مى‏شود: یکى از این طرف که ما مقوله‏ى فرهنگ را مقوله‏یى غیرقابل اداره و غیرقابل مدیریت بدانیم؛ مقوله‏یى رها و خود رو که نباید سربه‏سرش گذاشت و وارد آن شد و با این منطق که با فرهنگ مردم نمى‏شود کارى کرد؛ نمى‏شود الگوهاى فرهنگى را به مردم داد؛ نمى‏شود مردم را در زمینه‏ى مسائل فرهنگى پیش برد، مقوله‏ى فرهنگ عمومى مردم و رشد فرهنگى آنها را رها کرد، که متأسفانه این تفکر در جاهایى هست و عده‏یى طرفدار رها کردن و بى‏اعتنایى و بى‏نظارتى در امر فرهنگ هستند. این تفکر، تفکر درستى نیست و افراطى است. در مقابل آن، تفکر افراطى دیگرى وجود دارد که آن سختگیرى خشن و نظارت کنترل‏آمیزِ بسیار دقیق - چه در زمینه‏ى فرهنگ عمومى، چه حتى در زمینه‏ى مسائل و اخلاق شخصى؛ قالب‏گیرى کردن و قالبها را تحمیل کردن - است. این تفکر هم به همان اندازه غلط است. نه مى‏شود فرهنگ را در جامعه رها کرد که هرچه پیش آمد، پیش بیاید، نه مى‏شود آن‏طور سختگیریهاى غلطى را که نه ممکن است و نه مفید، الگو قرار داد.1382/10/23


استعاره ای برای مدیریت فرهنگی

در مقوله‏ى فرهنگ، رفتارِ حکومت باید دلسوزانه و مثل رفتار باغبان باشد. باغبان بهنگام نهال مى‏کارد، بهنگام آبیارى مى‏کند، بهنگام هرس مى‏کند، بهنگام سمپاشى مى‏کند و بهنگام هم میوه‏چینى. باید فضاى فرهنگى کشور را باغبانى کرد؛ یعنى مسؤولانه و با دقت این مقوله را دنبال کرد. بعضى‏ها بعمد و کاملاً حساب شده بى‏بندوبارى را ترویج مى‏کنند. البته بنده نشانه‏هاى این کار را مى‏دیدم و حدس مى‏زدم که چه اتفاقى مى‏خواهد بیفتد. بعد کارهایى که دستگاه‏هاى مسؤول کردند و اطلاعاتى که به‏دست آوردند، روشن کرد که همان حدسى که مى‏زدم، واقعیت دارد.


فرهنگ ، ثقل اکبر است

تشکیل این شورا و وارد کردن افرادِ با فکر و با انگیزه براى تصمیم‏گیرى درباره فرهنگ کشور؛ و کمک قانونى و حیثیتى و هرچه که لازم است نسبت به این شورا؛ این کارى است که به عهده‏ى من است؛ اما از این‏جا به بعدش به عهده‏ى شما. من به آن دوست گفتم که بنده با شما پیش خداى متعال احتجاج خواهم کرد و به پروردگار خواهم گفت من بهترین کسانى را که مناسب این کار مى‏شناختم، در این شورا جمع کردم؛ شما به خداى متعال باید جواب بدهید؛ هرچه که فکر مى‏کنید باید پیش خداى متعال گفت، آن را بیان کنید و به فکرش باشید. حالا این را مى‏خواهم به شما عرض بکنم که مسؤولیت این شورا به خاطر اهمیت و سنگینىِ مسأله‏ى فرهنگ و علم، مسؤولیت سنگینى است؛ منتها ثقل‏اکبر در این‏جا فرهنگ است؛ چون هم خودِ علم و آموزش و هم جهتگیرى و کیفیت و روى‏کردهاى مختلف آن، تحت‏تأثیر فرهنگ عمومى جامعه است.1384/10/13

امکان تغییر و مدیریت فرهنگ

البته فرهنگ ملی را می‌شود به مرور در طول زمان تغییر داد؛ یعنی مثل کوه‌های عالم که در طول قرن‌های متمادی جابه‌جا نمی‌شوند، جزو ثوابت نیست. فرهنگ یک ملت را می‌شود با عوامل تأثیرگذار بتدریج عوض کرد؛ یک ملت از لحاظ فرهنگی عزیز را تبدیل کرد به یک ملت توسری‌خور و ضعیف؛ متقابلاً یک ملت تنبل را می‌شود تبدیل کرد به یک ملت زرنگ؛ این رنگ ثابت لایزالی و لایزولی نیست.1383/10/8


مدیریت فرهنگ ملی بنابراین فرهنگ یک ملت، منشأ عمده تحولات آن ملت است. بله، بلاشک عوامل گوناگونی روی فرهنگ ملت اثر می‌گذارد ـ یعنی این تأثیر، دو جانبه است ـ اما عاملی که یک ملت را به رکود و خمودی، یا تحرک و استادگی، یا صبر و حوصله، یا پرخاشگری و بی‌حوصلگی، یا اظهار ذلت در مقابل دیگران، یا احساس غرور و عزت در مقابل دیگران، به تحریک و فعالیت تولیدی یا به بیکارگی و خمودی تحریک می‌کند، یا احساس غرور و عزت در مقابل دیگران، به تحرک و فعالیت تولیدی یا به بیکارگی و خمودی تحریک می‌کند، فرهنگ ملی است. فرهنگ ـ با همین تعریف ویژه ـ محصول تعریف جمعی از یک جامعه است و خودش مؤثر در همه حرکات و تحولات و تشکیل‌دهنده هویت یک جامعه است. البته فرهنگ ملی را می‌شود به مرور در طول زمان تغییر داد؛ یعنی مثل کوه‌های عالم که در طول قرن‌های متمادی جابه‌جا نمی‌شوند، جزو ثوابت نیست. فرهنگ یک ملت را می‌شود با عوامل تأثیرگذار بتدریج عوض کرد؛ یک ملت از لحاظ فرهنگی عزیز را تبدیل کرد به یک ملت توسری‌خور و ضعیف؛ متقابلاً یک ملت تنبل را می‌شود تبدیل کرد به یک ملت زرنگ؛ این رنگ ثابت لایزالی و لایزولی نیست.1383/10/8

حکومت و وظیفه مدیریت راهبردی فرهنگی کشور

آنچه که در مقوله‏ى فرهنگ بر عهده‏ى حکومت است، عبارت است از نظارت هوشمندانه، متفکرانه، آگاهانه، مراقبت از هرز روىِ نیروها و هرزه‏رویىِ علف هرزه‏ها، هدایت جامعه به سمت درست، کمک به رشد و ترقى فرهنگى افراد جامعه؛ باید به این همه مجموعه‏ى انسان و بخصوص جوان که در جامعه هستند، کمک کرد تا بتوانند راه صحیح و رشد خود را پیش ببرند. ما نه معتقد به ولنگارى و رها سازى هستیم، که به هرج و مرج خواهد انجامید، نه معتقد به سختگیرى شدید؛ اما معتقد به نظارت، مدیریت، دقت در برنامه‏ریزى و شناخت درست از واقعیات هستیم.
نمى‏شود ما میدان را رها کنیم تا دیگران هر کارى که مى‏خواهند، بکنند. امروز همان کسانى که ادعاى آزادى مى‏کنند و دم از لیبرال بودن مى‏زنند، پیچیده‏ترین و دقیق‏ترین و ظریفترین شیوه‏ى کنترل را بر روى فرهنگ کشورهاى خودشان، بلکه سراسر دنیا، اعمال مى‏کنند و سعى دارند که فرهنگ خود را به کشورهاى دیگر منتقل و تزریق کنند.1382/10/23


حکومت و وظیفه مدیریت راهبردی فرهنگی کشور
در قبال هجمه‏یى که امروز وجود دارد، نمى‏شود بیکار نشست و نظارت را از دست داد؛ بایستى با دقت، مراقب رفتار و حرکت فرهنگى جامعه بود و براى آن برنامه‏ریزى کرد؛ این یکى از مهمترین وظایف حکومت است و حق بزرگى است که مردم بر گردن حکومت دارند؛ حق رشد فضیلتها و پیشرفت در زمینه‏ى معنویات؛ این حق را باید حکومت ایفا کند. این مطلب مهمى است که باید برایش برنامه‏ریزى و فکر شود و راه‏هاى اثرگذارى بر روى فرهنگ عمومى مردم و رشد فضایل شناخته شود.1382/10/23


حکومت و وظیفه مهندسی فرهنگ و مهندسی فرهنگی کشور
در قبال هجمه‏یى که امروز وجود دارد، نمى‏شود بیکار نشست و نظارت را از دست داد؛ بایستى با دقت، مراقب رفتار و حرکت فرهنگى جامعه بود و براى آن برنامه‏ریزى کرد؛ این یکى از مهمترین وظایف حکومت است و حق بزرگى است که مردم بر گردن حکومت دارند؛ حق رشد فضیلتها و پیشرفت در زمینه‏ى معنویات؛ این حق را باید حکومت ایفا کند. این مطلب مهمى است که باید برایش برنامه‏ریزى و فکر شود و راه‏هاى اثرگذارى بر روى فرهنگ عمومى مردم و رشد فضایل شناخته شود.1382/10/23

زمینه مساعد برای مهندسی و مدیریت فرهنگی کشور

اکثریت بزرگى از مردم در این انتخابات پایبندى خودشان را به دین، به ارزش‏هاى انقلاب، به دل‏بستگى‏هاى امام نشان دادند و دولتى هم براین اساس تشکیل شده و همین شعارها را هم این دولت تکرار مى‏کند و ادامه مى‏دهد و حرکت مى‏کند، مردم هم استقبال مى‏کنند و با آغوش باز این حرف‏ها را مى‏پذیرند. این، نشان‏دهنده‏ى یک زمینه‏ى بسیار خوبى است که ما باید از این زمینه استفاده کنیم. بنابراین، در وضع جدید، به نظر من پویایى، نشاط، انگیزه و نوآورى اعضاى این مجموعه بایستى مضاعف بشود؛ نمى‏شود قبول کرد که ما یک مجموعه‏ى فرهنگى داریم که آن را به عنوان قرارگاه اصلى مسائل فرهنگى و کارزار فرهنگى قرار داده‏ایم - یک‏چنین کارزارى در همه‏ى ادوار و در همه‏ى کشورها اجتناب‏ناپذیر است - در عین‏حال، در این قرارگاهِ اصلى، بى‏نشاطى یا رکود یا عدم پیشرفت ملاحظه و مشاهده بشود؛ این را من اصلاً تصور نمى‏توانم بکنم.1384/10/13



زمینه مساعد و امکانپذیری مهندسی فرهنگی کشور
این وضع جدیدى که در کشور به‏وجود آمده است و تشکیل دولت و گرایشى که امروز در عموم مردم و در دولت‏مردان مشاهده مى‏شود، این نوید را مى‏تواند بدهد که اوضاع براى برگرداندن جهتگیرى غلط، اوضاع مساعدى است؛ نه به این معنا که همه چیز از پیش قابل حدس قطعى باشد؛ بلکه بسته به این است که ما چه‏کار بکنیم، لیکن زمینه، زمینه‏ى مساعدى است؛ چون شعارهایى مطرح شده که منطبق با مبانى انقلاب بوده و مردم به این شعارها پاسخ داده‏اند؛ و من مکرر این را گفته‏ام. ما در انتخاباتى که چند ماه پیش گذراندیم، اکثریت قریب‏به‏اتفاق مردم، به ارزش‏هاى انقلاب رأى دادند.1384/10/13


اصلاح جهت گیری های غلط با مهندسی فرهنگی کشور
این وضع جدیدى که در کشور به‏وجود آمده است و تشکیل دولت و گرایشى که امروز در عموم مردم و در دولت‏مردان مشاهده مى‏شود، این نوید را مى‏تواند بدهد که اوضاع براى برگرداندن جهتگیرى غلط، اوضاع مساعدى است؛ نه به این معنا که همه چیز از پیش قابل حدس قطعى باشد؛ بلکه بسته به این است که ما چه‏کار بکنیم، لیکن زمینه، زمینه‏ى مساعدى است؛ چون شعارهایى مطرح شده که منطبق با مبانى انقلاب بوده و مردم به این شعارها پاسخ داده‏اند؛ و من مکرر این را گفته‏ام. ما در انتخاباتى که چند ماه پیش گذراندیم، اکثریت قریب‏به‏اتفاق مردم، به ارزش‏هاى انقلاب رأى دادند.1384/10/13

ضرورت وچود مرکز مهندسی فرهنگی کشور و عقبه فکری و خط مقدم اجرایی آن

شورای عالی انقلاب فرهنگی آن مرکز مهندسی و حراست کننده‌یی است که مورد نظر ماست، پیشنهاد بدهید این شورا را منحل کنیم و یک شورایی دیگر به وجود بیاوریم. ما تصور می‌کنیم مرکز می‌تواند این شورا باشد. این احتیاج دارد به دو چیز اساسی: اول، عقبه‌ی علمی و فکری؛ دوم، خط مقدم اجرایی. عقبه‌ فکری‌اش همان جایی است که باید مطالعه و کارهای علمی بکند.1383/10/8


عقبه فکری و خط مقدم اجرائی در اجرای نقشه مهندسی فرهنگی کشور

شورای عالی انقلاب فرهنگی آن مرکز مهندسی و حراست کننده‌یی است که مورد نظر ماست، پیشنهاد بدهید این شورا را منحل کنیم و یک شورایی دیگر به وجود بیاوریم. ما تصور می‌کنیم مرکز می‌تواند این شورا باشد. این احتیاج دارد به دو چیز اساسی: اول، عقبه‌ی علمی و فکری؛ دوم، خط مقدم اجرایی. عقبه‌ فکری‌اش همان جایی است که باید مطالعه و کارهای علمی بکند.1383/10/8


عقبه فکری و خط مقدم اجرائی در اجرای نقشه مهندسی فرهنگی کشور

این جا آن قرارگاه مقدم فرماندهی است. عقبه فکری شما در مراکز دانشگاهی و حوزه‌ای و دبیرخانه خودتان که باید محور همه این مراکز باشد، آنجاهاست؛ خط مقدمتان هم عبارت است از دولت، مجلس و حتی مجمع تشخیص مصلحت ـ که توضیح خواهم داد مجمع هم تشخیص هم یکی از مراکزی است که خط مقدم شماست و می‌تواند سیاستگذاری کند ـ و دستگاه قضایی و دیگر دستگاه‌هایی که در کشور هتنسد؛ اینها بازوان اجرایی شما هستند. این بازوان اجرایی، فقط چهار وزارتخانه‌ فرهنگی نیستند ـ یعنی وزارت علوم و ارشاد و بهداشت و آموزش و پرورش ـ بلکه صنایع ما هم جزو خط مقدم شماست. فرهنگ ما باید در تولید صنعتی ما اثر بگذارد: ما چه چیزی تولید کنیم؟ چگونه تولید کنیم؟ برای چه تولید کنیم؟ صداوسیما هم جزو خطوط مقدم شماست. دستگاه قضایی ما ـ اداره زندان، کیفیت زندان و این گونه مسائل ـ همه‌اش با فرهنگ ارتباط دارد و باید تحت تأثیر آن باشد. مجلس ما برای عملی شدن آنچه این جا به عنوان مهندسی انجام می‌گیرد، حتماً باید قانون بگذارند. مجمع تشخیص مصلحت هم در سیاستگذاری‌ها همین مهندسی کلان را درنظر داشته باشد. ما در آنجا سیاستگذاری رسمی فرهنگی داریم، نه مهندسی موردنظر ما که نگاه کلان به مباحث فرهنگی است. بنابراین آنچه شما در این جا تصویب می‌کنید، به مجمع تشخیص مصلحت می‌رود، برای یک منظور؛ به دولت می‌رود، برای یک منظور؛ به مجلس شورای اسلامی می‌رود، برای یک منظور؛ به صداوسیما می‌رود، برای یک منظور.1383/10/8


قرارگاه اصلی و عقبه علمی و فکری و خط مقدم اجرائی آن در مهندسی فرهنگی کشور

این جا آن قرارگاه مقدم فرماندهی است. عقبه فکری شما در مراکز دانشگاهی و حوزه‌ای و ما سال گذشته این‏جا عرض کردیم "مهندسى فرهنگى کشور " به عهده‏ى شماست؛ گفتیم این‏جا "قرارگاه اصلى " است، عقبه‏ى شما هم دبیرخانه و ملحقات دبیرخانه است و شوراهاى اقمارى و شوراى معین و کمیته‏هاى کارشناسى و جمع‏هاى دیگرى که هستند؛ خطوط مقدّم اجرایى شما هم وزارت آموزش و پرورش، وزارت آموزش‏عالى، وزارت ارشاد و دستگاه‏هاى مختلف هستند،1384/10/13


جایگاه مهندسی فرهنگی و مدیریت راهبردی فرهنگی کشور

این جا را در واقع باید اتاق فرمان فرهنگی کشور یا ستاد عالی فرهنگی و علمی دستگاه‏های کشور ـ اعم از دستگاه‏های فرهنگی و سایر دستگاه‏ها ـ و مرکز مهندسی فرهنگی کشور به حساب آورد. 1381/9/26


خط مقدم اجرائی در اجرای نقشه مهندسی فرهنگی کشور

مجلس یک مرکز بسیار مهم و مورد نیاز است برای این مهندسی اساسی و کلان فرهنگی کشور. بعد از آن که در این‏جا مطلب پخته می‏شود و جا می‏افتد، به مجلس بروید و در کمیسیون‏ها از آن دفاع کنید و نظر نمایندگان را جلب نمایید و قانون مورد نیاز آن را از مجلس بگیرید.1383/10/8


ارتباط با مجلس و اجرای نقشه مهندسی فرهنگی کشور

مجلس یک مرکز بسیار مهم و مورد نیاز است برای این مهندسی اساسی و کلان فرهنگی کشور. بعد از آن که در این‏جا مطلب پخته می‏شود و جا می‏افتد، به مجلس بروید و در کمیسیون‏ها از آن دفاع کنید و نظر نمایندگان را جلب نمایید و قانون مورد نیاز آن را از مجلس بگیرید.1383/10/8

فرهنگ مقتدر، فرهنگ غالب

ارسال  شده توسط  رضا شکوهی در 89/2/13 12:0 عصر

محمد رضا زائری

تفاوت‌هایبنیادین سخت‌ستیز و نرم‌ستیز در عصر ایمان

اهتمام عالمانه و دقیق رهبر معظم انقلاب به حوزه‌ی فرهنگ و زیرشاخه‌های مختلف آن تازگی ندارد و باور جدّی ایشان به این مقوله - نه در حد تعارف  و به‌عنوان زینت‌المجلس، بلکه در سطح یک اساس و مبنای اصیل اجتماعی و زیربنای ساختمان جامعه- آشکار است. توجه رهبر فرزانه‌ی انقلاب به این موضوع و هوشیاری ایشان در این زمینه ریشه در جوانی و قبل از انقلاب دارد و اهتمامات و بیانات‌شان در طول سال‌های تصدی ریاست جمهوری و دوران رهبری در این زمینه گواه این مدّعاست.

سخنان ایشان خطاب به نمایندگان فرهنگی جمهوری اسلامی ایران در خارج از کشور و تأکید بر مفهوم "اقتدار فرهنگی" باید در همین فضا و در ادامه‌ی سخنان و رهنمودهای پیشین رهبر انقلاب در موضوع فرهنگ بررسی و تحلیل شود. اهمیت این سخنان علاوه‌بر مضمون آن به یک نکته‌ی مهم نیز برمی‌گردد و آن واژه‌سازی و اصطلاح‌پردازی ظریف و حساس ایشان است.
ادامه مطلب...

زندگی و دیگر هیچ

ارسال  شده توسط  رضا شکوهی در 87/5/17 7:14 عصر

زندگی آدما،خیلی چیزها است و خیلی چیزها نیست.معمولاَ هر کسی به یه طریقی برای چیزهایی که نیست دعا می کنه که باشه.بعضی ها بر این باورند که ستاره دنباله دار می تونه آرزو رو برآورده کنه،بعضی ها معتقدند بچه های معصوم دعاشون زود اجابت میشه،و خلاصه هر کس به یه نحوی دعای خودشو به گوش خدا می رسونه.اما بهتر نیست که ما مستقیما به خود خدا بگیم؟ پیش خدا دعا کردن یه مزه دیگه داره.با خود خدا،حرف زدن و درد و دل کردن یه چیز دیگه است. خدا همه جا هست و همه حرفا رو می شنوه،ولی ای کاش ما بتونیم یه جایگاه مشخصی رو براش قرار بدیم.یه جای خلوت و دور از مزاحم،یه جایی که هیچ کس به اون جا سرک نکشه،مثل دل.
دل کوچیک ما آدما،یه جای دور از دسترس بقیه است.دلتون رو یه معبد کنید.این معبد باید یه معبد خصوصی باشه.روی سر درش هم بنویسد:ورود افراد متفرقه ممنوع.این ملک خصوصی است.بله
ملک خصوصی خداست.کسی حق نداره واردش بشه.اون جا می تونید یه زندگی فراهم کنید.با تمام
وسایلش.اما به نظرتون قلب آدما برای داشتن خدا کافیه؟
دزدی کار بدیه ولی خدا رو باید غافلگیر کرد ودزدیدوخدا همین جوری در قلب شما ساکن نمی شه
شاید باهاتون تا اون سر دنیا هم بیاد و ترکتون نکنه.ولی باید دل و زد به دریا و به دزدی دل خدا رفت.اونو باید با دستای خودتون لمس کنید باید بگیریدش و بیارید به دلتون.باید بدونید که دزدی خدا فرق می کنه با دزدی های دیگه.میدونید چه جوری؟این دزدی احتیاج به قلاب گرفتن و بالا رفتن از دیوار و گازانبر و شاه کلید نداره.دزدی خدا خیلی حساس تر ولی راحت تره.کافیه روح خودتون رو صیقل بدید و پاکش کنید.باید سبک پرواز کنید.بعد که صفا داده شدید با عشق و باز هم با عشق یک جهش زیبا،و بعد هم رو به بی نهایت.وقتی به بی نهایت رسیدید،به خدا بگید که قصد دزدیدن دلش رو دارید.بگین صادقانه ازش می خواهید که مال خودتون بشه.
بگید خدایا،دستهام،پاهام،تمام جسم و جونم رو گذاشتم واومدم برای دزدی خودتو.اون وقت خدا می گه"درسته با روح پاکت اومدی ولی اگه منو دزدی به کجا می بری؟خونه من اون پایین، پیش تو کجاست؟آیا باید باز هم پشت تو حرکت کنم و تو منو نبینی؟گناه کنی و منو نادیده بگیری؟یا روبروی
تو باشم وتو باز خواستم کنی و منو سپر بلای خودت کنی.بلایی که همیشه خودت به وجود میاری نه من.کارت رو بکنی،خودت رو لکه دار بکنی وبعد بگی خدایا چرا این جوری شد؟
چرا این جوری خواستی؟حالا که به این درجه نابودی و بیچارگی رسیدم.خودت باید درستش کنی؟
آیا اون پایین،باید کنارت باشم؟کنارت باشم و منو مجرم و شریک گناه خودت بدونی؟بگی اگه گناه کردم،تو هم شریک من بودی و زمینه رو برام فراهم کردی؟
بعد تو میگی نه!من برای تو یه جای خوب و موندنی فراهم دیدم.تو باید تو قلب من باشی و بمونی.قلب من اون پایین بی صبرانه،چشم انتظار توست"تمام لوازم و اسباب زندگی ابدی
تو رو هم تهیه کردم.عشق و عشق و عشق،صداقت،معرفت،ایثار و جوانمردی. اون وقته که خدا اجازه ربودن رو بهت میده.
ولی تا به قلب شما برسه هزار بار شما رو به زمین میاندازه تا بفهمه آیا شما رفیق و بنده وفادارش
هستین یا نه،همه حرفاتون دروغ بوده؟اما روح شما پاک رفته و قصد داره پاک برگرده.هر بار که زمین خوردید، بازهم بلند می شید و به راهتون ادامه می دید.خدا هم به شما کمک میکنه،چون لذت می بره از دزد وفادار خودش.
حالا ستاره دنباله دار بهتره یا عشق؟
عشق راهیه برای رسیدن به حق،که خود اوست،چه عشقی کامل تر از عشق به خدا و حتی شیرین تر؟